بسم الله الرحمان الرحیم
تفسیر جوامع الجامع- سوره مبارکه یوسف-آیات (بروز رسانی20 خرداد98)
بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِیمِ .
الر تِلْکَ آیٰاتُ اَلْکِتٰابِ اَلْمُبِینِ(1) إِنّٰا أَنْزَلْنٰاهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ (2) نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ أَحْسَنَ اَلْقَصَصِ بِمٰا أَوْحَیْنٰا إِلَیْکَ هٰذَا اَلْقُرْآنَ وَ إِنْ کُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ اَلْغٰافِلِینَ (3) إِذْ قٰالَ یُوسُفُ لِأَبِیهِ یٰا أَبَتِ إِنِّی رَأَیْتُ أَحَدَ عَشَرَ کَوْکَباً وَ اَلشَّمْسَ وَ اَلْقَمَرَ رَأَیْتُهُمْ لِی سٰاجِدِینَ (4) قٰالَ یٰا بُنَیَّ لاٰ تَقْصُصْ رُؤْیٰاکَ عَلىٰ إِخْوَتِکَ فَیَکِیدُوا لَکَ کَیْداً إِنَّ اَلشَّیْطٰانَ لِلْإِنْسٰانِ عَدُوٌّ مُبِینٌ (5)
علائم اختصاری: (معنا)- [تجزیه و ترکیب] - " نقل بیان"- *منبع*
---------------------------------------------------------------------------
آیه اوّل
بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِیمِ . الر تِلْکَ آیٰاتُ اَلْکِتٰابِ اَلْمُبِینِ(1)
اَلْکِتٰابِ الْمُبِینِ؛ المبین [اسم ثلاثی مزید به] به معنی بائن (یعنی ظاهر و آشکار است) و سه احتمال در تفسیر آن وجود دارد (ص گ 3)
الف) کتابى که امرش در معجزه آوردن، روشن است،
ب) یا این که خود بیان مىکند که از نزد خداست نه از نزد بشر
ج)یا این که روشن و آشکار است و معانى آن، بر عرب زبانها پوشیده نیست،چرا که به زبان آنها نازل شده است.(در جاى دیگر مىفرماید): وَ لَوْ جَعَلْنٰاهُ قُرْآناً أَعْجَمِیًّا ؛«اگر این کتاب را قرآن نارسایى قرار مىدادیم بر شما مشتبه و نامفهوم مىشد».(فصّلت/44)
آیه دوم
إِنّٰا أَنْزَلْنٰاهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ (2)
قرآن [منصوب به عنوان حال] این کلمه مصدر قرائت است (به معنی ضمیمه کردن بعضی از حروف و کلمات به بعضی دیگر در هنگام خواندن) ولی بعد [عَلَم] شده بر کتابی که بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نازل شده است
عربیاً [صفت برای قرآن] و این امتیاز ویژه قرآن دلالت می کند و اهمیت زبان عربی و کمال آن را می رساند، زیرا از نظر شکل و قواعد و زیبایی در حدی است که توانسته است به حد اعجاز رسیده و حامل علوم و معارف رسالت پیامبر آخر امان و شریعت خاتمیه باشد.
آلوسی از *مستدرک حاکم* از امام صادق علیه السلام " خداوند متعال زبان عربی را به حضرت اسماعیل الهام کرد."
لعلکم تعقلون:
نکته: از آنجا که مفسران قدیم استعمال حقیقی -لعلّ- را مستم جهل و تردید متکلم می دانستند
آن را در کلام خداوند بر معنای مجازی حمل می کردند مثلاً در اینجا حمل بر اراده و بیان غرض الهی در انزال قرآن می کنند " یعنی غرض ما در فرستادن قرآن عربی، آن است که شما تعقل کنید
ولی طبق تحقیقات اصولیون متأخر موضوع له (لعل) ترجی انشائی و انشاء ترجی است و انشاء امر سهلی است *کفایه الاصول و اصول فقه مظفر ج1 صیغه امر* پس خداوند علام العیوب می تواند به داعی موعظه بندگان انشاء ترجی کند، "یعنی شاید شما تعقل کنید" و معارف بلند آن را بفهمید-ولی اگر به لغت دیگری بود بر شما مخاطبان زمان نزول نامفهوم بود.
آیه سوم
نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ أَحْسَنَ اَلْقَصَصِ بِمٰا أَوْحَیْنٰا إِلَیْکَ هٰذَا اَلْقُرْآنَ وَ إِنْ کُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ اَلْغٰافِلِینَ (3)
قصص: دو حالت دارد؛
الف) [به فتح قاف مصدر] یعنی تتبع و اثر و قصه گفتن
"ما با این سوره که به سوى تو وحى مىکنیم بهترین داستانسرایى را برایت بیان مىکنیم" و در این صورت«احسن» [مفعول مطلق و منصوب به مصدر] است، چون اضافه به مصدر شده است.
نکته:مراد از بهترین داستانسرایى این است که با بدیعترین اسلوب و نیکوترین روش و زیباترین نظم،داستانسرایى شده است.
ب) [اسم مصدر] یعنی مقصوص (قصه) معناى [اسم مفعول] مقصوص است ،مثل«نقض» و «حسب» (که به معناى منقوض و محسوب، مىباشد)
"ما براى تو از سرگذشتها بهترین احادیث را که در باب خود بیان مىشود مىسراییم" که مشتمل بر نکتهها و حکمتها و عبرتهایى است که در غیر اینها وجود ندارد.
نکته: آیا احسن القصص وصف کل قرآن است به قرینه «بما اوحینا الیک هذا القرآن»: یا وصف خصوص قصه یوسف است؟ احتمال دوم اظهر است.
بما اوحینا الیک:با- برای استعانت است و ما مصدری است.
وَ إِنْ کُنْتَ؛[مخفّفه از ثقیله] و ضمیر در« قَبْلِهِ »بر مىگردد،به « بِمٰا أَوْحَیْنٰا »و معناى جمله این است:سخنى است که پیش از وحى کردن ما،تو از آن غافل بودى، و هیچ آگاهى نسبت بدان نداشتى. « إِذْ قٰالَ یُوسُفُ »:این عبارت بدل از« أَحْسَنَ الْقَصَصِ »و از نوع بدل اشتمال است چون زمان بیان کردن قصّه زمانى را که داستان در آن سروده مىشود،در برمىگیرد. یٰا أَبَتِ ؛به کسر و فتح«تاء»هر دو،خوانده شده،و این تاء علامت تأنیث است و عوض از«یاء»اضافه آمده زیرا تأنیث و اضافه،از این جهت که زایدند و به آخر اسم مىچسبند،با هم تناسب دارند.فتح«تاء»به این سبب است که در اصل«یا ابتا»بوده، الف حذف شده و فتحه به عنوان دلیل بر آن باقى مانده است. إِنِّی رَأَیْتُ ؛از«رؤیا»به معناى خواب دیدن است.از ابن عباس نقل شده است «که یوسف علیه السّلام شب قدر در خواب دید که یازده ستاره از آسمان فرود آمدند و برایش سجده کردند و نیز دید که خورشید و ماه از آسمان آمدند و بر او سجده کردند،خورشید و ماه کنایه از پدر و مادر او،و ستارگان اشاره به یازده برادرش بود». بعضى گفتهاند مراد از خورشید پدرش و مراد از ماه،خالهاش بود،زیرا مادرش راحیل از دنیا رفته بود و مىتوان گفت:«واو»به معناى«مع»است:ستارگان را با شمس و قمر در خواب دیدم. رَأَیْتُهُمْ ؛این جمله آغاز سخن است،بنا بر این که سؤالى در تقدیر و این جمله جواب آن باشد،مثل این که یعقوب به یوسف گفت:چگونه آنها را دیدى؟یوسف گفت:آنها را دیدم که براى من سجده کردند. «قال یعقوب»:یعقوب گفت:خوابت را براى برادرانت نقل مکن،حضرت یعقوب از این ترسید که برادرانش بر او حسد برند و ستم روا دارند زیرا متوجّه شد که خواب یوسف نشان دهندۀ آن است که خداوند براى او شرافت و بزرگوارى دنیا و آخرت قرار داده است.
آیه چهارم
درباره این سایت